شوراهای شهر به عنوان یک عنصر از مدیریت شهری در اداره شهرهادر سطح محلی نقش مهمی بر عهده گرفته است.تشکیل شوراهای اسلامی شهرها، می تواند نقطه عطفی برای مدیریت مشارکتی در ایران باشد
درصد زیادی از کارآیی و بهرهوری شهرداریها در گرو کسب اعتماد شهروندان به عنوان بخش زیادی از سرمایه اجتماعی و معنوی یک شهر میباشد تا بتوانند از آن در مسیر توسعه شهری و نیل به اهداف سازمانی استفاده نمایند. بی تردید فروپاشی مدیریت شهری در پشت الفاظ، القاب، توجیهات و وعدههای بی سرانجام، آسیب جبران ناپذیری به اعتماد و سایر کنشهای اخلاقی جامعه وارد نموده و ناامیدی در سطح شهروندان را دامن می زند
چنانچه سازمانی قصد حرکت در مسیر تعالی و توسعه را داشته باشد، الزاماً راهی جز اینکه منابع سرمایه ای (فیزیکی و غیر فیزیکی) ،روشها و فرآیندها و عوامل انسانی را به سمت رشد کیفی و توسعه حرکت دهد ندارند. دراینکه کدامیک از عوامل سه گانه مزبور باید در مسیر توسعه از اولویت بیشتری بهرهمند باشند نکتهای است که میتواند وجه ممیزه سازمانهای کارآمد و غیرکارآمد نیز باشد.
از این عوامل، تنها عامل منابع انسانی است که به عنوان منبع فعال Active نقشی پویا و زاینده در مسیر توسعه داشته و حرکت و رشد آن نیز میتواند به رشد سایر منابع که منابع منفعل Passive هستند، منتهی گردد. چرا که توسعه بدون تعالی عامل فعال محال است در حالیکه توسعه سازمانی بدون توسعه عوامل منفعل و تنها با تکیه بر توسعه منابع سازمانی مقدور خواهد بود. چه بسا سازمانها و ارگانهایی که بدون توجه به عامل سرمایه انسانی به رشد سایر منابع اهتمام داشته که نه تنها نتیجه چندانی در توسعه و تعالی کسب نکرده بلکه در مواردی نیز به عنوان مجموعهای ناکارآمد هم شناخته میشوند.
نهادهای انتخابی نظیر شورای شهر نیز از گسترده چنین الگویی خارج نبوده و حتی به علت قائم به فرد بودن وظایف فرد انتخاب شونده، این الگو در تعیین میزان کارآمدی و ناکارآمدی نهاد شورای شهر هم بسیار بیشتر از سایر سازمانها، هم قابل اعتنا و هم قابل مشاهده است. یعنی توسعه شهر بدون توسعه شهروندان و توسعه شورای شهر بدون توسعه اعضای آن خیالی بیش نخواهد بود چراکه تنها اعضا شورای توانمند و کاردان هستند که در غیاب منابع مالی، فرآیندهای بهینه از طریق اصلاح فرآیندهای کاری و راههای مؤثر در تأمین بودجه و سایر عوامل را نیز جهت پیشرفت سازمانی در اختیار خواهد گرفت. در نهاد تخصصی نظیر شورای شهر، تنها از رهگذر انتخاب افراد متخصص و مجرب و توسعه یافته و توانمنداز لحاظ کارکردهای موردنیاز شورای شهر است که میتواند منتهی به نظارتی موثرتر، استفاده مسؤولانه تر از منابع محدود شهر و تصویب قواعد اجراییتر گردد که در غیر این صورت و با انتخاب افراد غیرمتخصص و ناآشنا به مدیریت شهری و ضروریات آن، شورای شهر را به نهادی ناکارآمد و حتی زاید تبدیل خواهد کرد که نه یارای نظارت بر مدیریت اجرایی شهرداری را خواهد داشت و نه حتی توان تصویب قواعد و قوانین موردنیاز اداره شهر را خواهد داشت.
.
مدیریت شهری با کلکسیونی از مشکلات بزرگ نظیر عدم پیاده سازی مدیریت یکپارچه شهری، کنترل و بهبود آلودگی هوا، کنترل ترافیک، باز آفرینی بافت فرسوده، حاشیهنشینی و عدم وجود نظام درآمدهای پایدار شهری که با بیتوجهیها و احیاناً برخی سیاسیکاریها و انباشته شدن آنها در گذر زمان دست به گریبان است لذا بیشتر از هر زمان دیگر شورای شهر به ویژه در مرکز استان نیز به نیروی انسانی تازه نفس، متخصص و پرانگیزه را هویدا میسازد. عبور از انتخابات شورای شهر و موفقیت در آن، برای هر جریان سیاسی لازم است ولی کافی نخواهد بود چرا که عبور از انتخابات شورا با افراد غیر متخصص بی انگیزه که محصول سهم خواهی گروهها و جریانهای سیاسی باشند، به مثابه پریدن از روی دیواری است که اعضای شورا و جریان سیاسی پشتیبان آنها را، در آن سوی دیوار با انبوهی از مشکلات مواجه خواهد ساخت و آن زمان است که اگر منابع انسانی شورای شهر که همان اعضایش هستند به زیور توانمندی و توسعه یافتگی آراسته نباشند، به اصطلاح کشتیگیران، فتیله پیچ خواهند شد. آسیبی که آثار زخمهای چنین رفتارهای غیرمسؤولانه ای بر تن رنجور شده مدیریت شهری سالها مانده و خواهد ماند. معضلی که در چند دوره شورا با ورود افراد ناآشنا به مدیریت شهری و بدتر از آن فقدان برنامه، دست به گریبان بوده است و خوب میدانیم که چقدر چنین نگرشی، باعث آسیب به شهر و شهروندان شده است.
بنابراین شورای شهر کارآمد تنها با حضور اعضای توسعه یافته و البته پرانگیزه بگونه ای که به لحاظ توانمندی متناسب با مشکلات عظیم مدیریت شهری میتواند شکل بگیرد تا سایر منابع مدیریت شهری یعنی منابع مالی و فرآیندها و روشها را اصلاح و بهینه کرده و آنها را در راستای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان بکار گیرد
این جمله تکراری اما بسیار ظریف و مهم را بارها شنیدهایم که: کار را باید به کاردان سپرد اما متأسفانه بسیاری از ما به آن توجه نمیکنیم. یکی از آفتهای مهم مدیریتی، کوتوله پروری است که منجر به کوتولگی سازمان و ناکارآمدی آن میشود
کوتوله پروری چیست؟
چنانچه اغلب مدیران بدون در نظر گرفتن توان علمی و تخصصیشان در پستهای مدیریتی گمارده شوند آنها نیز بهتبع این انتصاب(ناشایست) همین رویه را پیش میگیرند زیرا مدیران ارشد مایل نیستند از کسانی که متخصصترند در سمتهای مدیریتی استفاده کنند تا مبادا موی دماغشان شوند و آنها را به چالش بکشند. بهعبارتیدیگر،کوتوله پروری عملی است ضد شایستهسالاری.
کوتوله پروری به انتصاب و ارتقاء افراد در پست هاى سازمانى اطلاق مى شود که از لحاظ توانمندى از مدیر منصوب کننده و حتى سایر کارکنان سازمان داراى پتانسیل کمترى هستند. در واقع هدف اصلى از کوتوله پرورى مقابله با رشد افراد داراى پتانسیل بالقوه است. این امر به دلیل کوته نظرى و ترس از تبدیل شدن ایشان به رقیب و اشغال پست فعلى در آینده است.
کوتوله پرورى توسط مدیرانی توسعه مییابد که قد و قواره ایشان کوتاهتر از مسندی است که بدان تکیه زدهاند! مدیر غیر توانمند براى نشستن بر پست اجرایى، در پستهای مدیریتی پایینتر از خود به جای جانشینپروری و بهره گیری از افراد توانمند، به انتصاب مدیرانی کوتولهتر اقدام مىکنند و افراد داراى توانایى بالقوه تصدى پستهاى مدیریتى در سیستم را سرکوب مىکند. ایشان با فشار از بالا برای کاستن قد افراد توانمند و یا حداقل خم کردن سرشان تلاش مىکند قد خویش را بلندتر جلوه دهند!
کوتولههاى زیر دست که به دلیل مقایسه خویش با مدیر کوتولهپرور دائما به حمد و ثنای وی میپردازند، به سرعت در این سیستم ارتقاء مى یابند و جاى خود را به سایر کوتولهها مى دهند. سیستم کوتوله پرور به صورت سلسه مراتبی از بالا به پایین منجر به انتصاب مدیران کوتولهتر و کوتولهتر میگردد.
آثار کوتوله پروری در سازمان
عدم تفکر و برنامه ریزی استراتژیک (بلند مدت)؛
خود بزرگ بینى مدیریتى؛
توسعه فرهنگ سازمانی سست عنصری؛
کاهش اعتماد به ساختار مدیریت.
راه حلهای برای از بین بردن کوتوله پروری در سازمان
بهره گیرى افراد همسطح یا توانمندتر از خویشتن که “مورد اعتماد” مدیر باشند؛
بهره گیری از مشاوران بیرونی فاقد پست اجرایی برای ارزیابی عملکرد؛
برگزاری دوره های آموزشی مدیریتی برای مدیران مادون؛
آشنایی با اصول ابتدایی علم مدیریت و به طور خاص “مدیریت عملکرد.
در نهایت باید بدانیم که اشتباه استراتژیک کوتوله پرورها در این است که “استفاده از کوتوله ها منجر به بلندتر جلوه کردن قد ایشان و عدم تهدید درون سازمانى مى شود” در حالى که در حقیقت کوتوله پرورى موجب کوتوله انگاشته شدن مدیر و سازمان خواهد شد. همچنین نخبه پرورى و جانشین پرورى علاوه بر ارتقاء عملکرد، منجر به ارتقاء ذهنیت درونى و بیرونى ازبرند مدیر و سازمان میشود.
پیتر دراکر، پدر علم مدیریت نوین در کتاب مدیر اثربخش عواملی که همه مدیران را به مدیران اثربخش تبدیل کرده است اشاره دارد :
۱. می پرسیدند چه کاری باید انجام شود؟
۲. می پرسیدند صلاح سازمان در چیست؟
۳. برنامه اقدام تدوین میکردند.
۴. مسئولیت تصمیم های خود را بر عهده میگرفتند.
۵. مسئولیت ایجاد ارتباطات را عهده دار میشدند.
۶. بیش از مشکلات روی فرصت ها تمرکز داشتند.
۷. جلسات پرباری برگزار میکردند.
۸. به جای «من»، «ما» میگفتند و می اندیشیدند.
دو روش نخست دانش مورد نیاز مدیران را در اختیارشان قرار میداد.
چهار روش بعدی به آنها کمک میکرد تا این دانش را به اقدام موثر تبدیل کنند.
دو روش آخر تضمین میکردند که همه سازمان احساس مسئولیت و پاسخگویی دارند
از زمانی که شورای اسلامی شهر در کشور احیا گردید، همواره شاهد تقابل شورائیان با شهرداران بوده ایم و این مسئله در کلانشهر تبریزنمود بارزتری نسبت به دیگر نقاط کشور داشته و دارد.
در تاریخ شورای شهر تبریز و شهرداران همیشه شاهد تقابل هایی بوده ایم که بازنده اصلی این تقابل شهر و مردمانش بوده اند و در این میان هم شورائیان و هم شهرداران در هیاهوی این اختلافات به کلی شهر را به حال خود رها ساخته اند.
در این میان نباید از نقش برخی از رسانه های که به قول معروف « آتش بیار معرکه» هستند نیز غافل شویم.
در بحث تقابل و اختلاف شورائیان و شهرداران تبریز معمولا رسانه های شهر دو جبهه داشته اند، یک جبهه در حمایت از شورائیان و جبهه دیگر در حمایت از شهرداران و در این میان کمتر رسانه ای در این کلانشهر می بینیم که در یکی از دو جبهه مذکور قرار نگرفته باشد.
با روی کار آمدن هوشیار به عنوان شهردار تبریز رسانه ها و نیز شورائیان وارد فاز جدیدی از اختلافات شده اند تا حدی که این روزها تنها عملکرد شورائیان، شهرداری و رسانه ها غوغاسالاری بوده است.
بی شک تداوم این وضعیت از سوی رسانه نه تنها سودی به دنبال نخواهد داشت بلکه، هم باعث اتلاف سرمایه های مادی می شود هم از بین رفتن فرصت ها برای این کلانشهرمظلوم.
اما روی دیگر سخن با مدیریت کلان شهرداری تبریز است ، مردم بهترین داور و قاضی در ارزیابی عملکرد خدمتگزاران هستند ،آنان هم ،کارهای بزرگی که جسورانه انجام میشود را بخوبی میدانند وهم امور مهمی که مورد توجه کافی و وافی قرار نگرفته را به نیکی پیگیری میکنند .
همچنانکه در این مقال آمد کوتوله پروری که در برخی از ارکان مدیریتی شهرداری مشهود است یک تهدید بالقوه است که با کوچکترین چالش و بحرانی بالفعل شده و دامنگیر شهر میشود که ۴ بهمن مصداق بارز آن است .
یک مدیر ارشد اجرایی ،با مدیران احیانا تحمیلی وسفارشی و حتما ضعیف ،همواره در حوزه کاری و اجرایی این مدیران !با نارساییها وچالشهای جدی مواجه است .
نشستهای صمیمی با صاحبنظران ،نخبگان وحتی منتقدین و حضور چشمگیر در بین مردم که به مفهوم واقعی ولی نعمتان تمام مسئولین نظام هستند ،تعامل لازم با اصحاب متعهد و دلسوز رسانه و اهل قلم ،حذف مدیران سنتی که سالهای سال در بدنه مدیریت شهرداری و در مناصب مهم از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشوند !و هیچ میلی هم برای بازنشستگی و جدایی از بدنه شهرداری ندارند تا امکان جایگزین پروری و رشد و ترقی از مدیران جوان و متخصص و پرانگیزه سلب شود و مدیریت شهری نیز از خلاقیت و ایده های جدید آنان محروم شود ،نظارت مستمر و جدی بر عملکرد مناطق شهرداری و سازمان های تابعه و الزام آنها به اطلاع رسانی رسمی واعلام بیلان کار در بازه های زمانی مشخص بطور مدون و شفاف ،ارزیابی نامحسوس از فرآیند خدمت رسانی و نهایتا رضایت شهروندان از عوامل ستادی و اجرایی شهرداری با راه اندازی سامانه نظرسنجی و گزارش مردمی برای شفاف سازی تخلفات احتمالی و شناسایی نیروهای خدوم و پاکدست در تمام مناطق و مجموعه های شهرداری و از طرف دیگر اولویت بندی طرحها و پروژه های شهری منطبق با خواست مردم و توجه به نیازهای مبرم شهر ،اقداماتی هستند که بنظر میرسد سبب جلوگیری از بروز مشکلات اخیر در آینده و باعث افزایش روز افزون اعتماد مردم به مدیریت کلانٍ شهری میشود که بزرگترین سرمایه شهرداری و شورای اسلامی شهر محسوب میشود.
* دکتر محمدعلی صادقیان*
*محقق و پژوهشگر*