مهرتبریز- یادداشت/حاشیه نشینی نتیجه فرآیندهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که افراد را به شرایط طرد می کشاند، یعنی افراد را از عضویت در گروه های خاص و دسترسی به حقوق اولیه مانند بهداشت، آموزش و مسکن تا حدودی با فاصله نگه می دارد. به طوری که براساس تحقیقات به عمل آمده در سطح جهانی […]
مهرتبریز- یادداشت/حاشیه نشینی نتیجه فرآیندهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که افراد را به شرایط طرد می کشاند، یعنی افراد را از عضویت در گروه های خاص و دسترسی به حقوق اولیه مانند بهداشت، آموزش و مسکن تا حدودی با فاصله نگه می دارد.
به طوری که براساس تحقیقات به عمل آمده در سطح جهانی عمده تاثیر این اتفاق ملال آور، فقر است و تبعیض در تقسیم عدالت اجتماعی ،در نتیجه فقر یکی از عوامل اصلی مرتبط با حاشیه نشینی است. عامل دیگر دشواری استقرار سکونت در مراکز بزرگ شهری و ایجاد پیوندهای اجتماعی است.
از نگاه کلی مفهوم کیفیت زندگی اجتماعی عبارت است از؛ میزان توانایی شهروندان در مشارکت در زندگی اجتماعی و اقتصادی جوامع حاضر در آن، تحت شرایطی که رفاه و پتانسیل شخصی آنها ارتقا یابد.
از این رو در علوم سیاسی و جامعه شناسی هم کیفیت اجتماعی را به چهار حوزه تقسیم کرده اند که در موضوع حاشیه نشینی این چهار حوزه به وضوح کم رنگ است و حاشیه نشینان سهم کمتری در آن دارند:
این چهار حوزه شامل موارد ذیل می باشد؛ الف. امنیت اقتصادی،ب. انسجام اجتماعی، ج.ادغام اجتماعی د. توانمندسازی اجتماعی.
طی ۵ دهه گذشته، در کشورمان ایران عزیز نیز، توسعه سرمایه داری به سبب متکی به اقتصاد تک محصولی (نفت) رکود بخش کشاورزی را به ارمغان آورده و باعث رشد سریع شهرها و توسعه نامتوازان آن گردید و این رشد سریع شهرنشینی نه تنها به صورت متعادل صورت نگرفت، بلکه سبب رشد شهرهای بزرگ و مانع رشد شهرهای کوچک و روستاها شد و به رغم دگرگونی ها در نظام شهری ایران، سیمای اسکان و استقرار جمعیت و شهرها تصویر مناسبی را از آن خود نکرد.
دراین اثنا آنچه مورد توجه جامعه شناسان ودانشگاهیان است بحث طرد یا «حذف» اصطلاحاتی می باشد که برای چندین سال برای توصیف اشکال جدید نابرابری در شهرهای بزرگ استفاده می گردد.
بر خلاف اشکال سنتی فقر، که با شرایط کاملاً تعریف شده مطابقت دارد، طرد شدن فرآیندی است که طی آن افراد یا خانوادهها از استانداردهای متوسط زندگی اجتماعی دور میشوند یا از آن دور میشوند: از نظر اقتصادی، با محرومیت از دسترسی به بازار کار بیشتر. از نظر نهادی، به این دلیل که موانع غیر قابل عبوری بین آنها و نهادهای سیاسی یا دولت رفاه ایجاد می شود.
از نظر فرهنگی، زمانی که انگ و تبعیض منجر به از دست دادن عزت نفس و از دست دادن صلاحیت های اخلاقی لازم برای یک زندگی یکپارچه می شود و درنهایت ازنظر اجتماعی، زمانی که انزوای اجتماعی و زندگی در یک محیط بسته، پلهای جامعه «عادی» را از دست داده است فرآیند طرد شدن زمانی به قویترین شکل خود میرسد که افراد یا خانوادهها در هر چهار بعد از مرکز جامعه دور باشند.
در یک چنین اتفاقات زمانی که این مصادف با یک «نفی درونی» نسبت به جامعه است که خود را به صورت تسلیم، بیتفاوتی و کنارهگیری نشان میدهد. کسانی که تحت تاثیر جامعه قرار می گیرند، دیگرهیچ انتظاری ندارند و مطابق با آن رفتار می کنند.
گروه های مختلف جمعیتی به طریق مختلف تحت تأثیر فرآیندهای طرد می شوند. اولین کسانی که به آنها اشاره می شود بیکاران هستند، که بیکاری برای آنها ریشه دوانده است، که در افزایش تعداد بیکاران طولانی مدت منعکس می شود.
ثانیاً، به دلیل تغییر درساختار خانواده و خانواده، خطرات تحرک رو به پایین وجود دارد، زیرا با توجه به خانوادههای کوچکتر و افزایش شیوههای زندگی فردی، فرصتهایی برای رسیدن از طریق شبکههای غیررسمی خانواده و اقوام در حال تبدیل شدن است.
ثالثاً، مهاجران می توانند در معرض فرآیندهای طرد شوند زیرا فاقد حقوق سیاسی و به حاشیه رانده شدن اجتماعی یا فرهنگی هستند.
علاوه بر مخاطرات اجتماعی، اخیراً می توان توسعه صورت های فلکی فضایی-اجتماعی را در شهرها مشاهده کرد که خود می تواند عامل محرومیت و محرومیت باشد: تفکیک فضایی قوی تر، که با تمرکز گروه های جمعیتی حاشیه نشین در محله های خاص همراه است.
فرآیندهای طرد به دلیل تفکیک اجتماعی شدیدتر درشهرهای بزرگ ناشی از تعامل سه روند ناشی از تغییرات اقتصادی و اجتماعی در شهرهای بزرگ است: الف) در بازار کار، فرصت های شغلی برای کارگران فاقد صلاحیت در شهرها از بین می رود زیرا تعداد زیادی از مشاغل صنعتی استخراج شده است، بخش خدمات را به رشد به اندازه کافی جذب نمی شود یا کسانی که در نتیجه صنعتی زدایی بیکار شده اند.
ب- به دلیل مشکلات مالی شهرها که ناشی از نیاز روزافزون مالی به نقل و انتقالات اجتماعی با کاهش درآمدهای مالیاتی است، خدمات اجتماعی در حال کاهش یا حداقل توسعه نیست تا جایی که با توجه به شرایط اضطراری فزاینده ضروری است.
ج- در نتیجه کناره گیری دولت از تامین مسکن و با توجه به انتخاب روزافزون محل زندگی برای خانوارهایی با درآمد پایدار، محله های مختلط اجتماعی در حال انحلال هستند و جمعیت ساکن به شدت بر اساس درآمد و سبک زندگی طبقه بندی می شوند و پس از رسیدن به سطح مشخصی از تفکیک و ریشه یابی آن – به مکان هایی برای طرد اجتماعی تبدیل می شوند.
بر اساس مقاله ای که از دکتر ابوذر سلامی بیرامی منتشر شده به این مهم چنین اشاره است که ،صاحب نظران و کارشناسان مسائل شهری تعاریف متعددی از حاشیه نشینی ارائه کرده اند؛ برخی عقیده دارند حاشیه نشینان کسانی هستند که در محدوده اقتصادی شهر زندگی می کنند ولی جذب نظام اقتصادی و اجتماعی شهر نشده اند. چارلز آبرامز حاشیه نشینی را به عنوان فرآیند تصرف نواحی شهری به قصد تهیه مسکن دانسته است.
جاذبه شهرنشینی و رفاه شهری این افراد را از زادگاه خویش کنده و به سوی قطب های صنعتی و بازارهای کار می کشاند و اکثر آن ها مهاجرین روستایی هستند که به منظور گذراندن بهتر زندگی راهی شهرها می شوند. نتیجه آن شهرسازی خودانگیخته ای است که در آن ویرانی ، نارسایی عرضه خدمات درمانی ، تراکم زیاد جمعیت در واحدهای مسکونی ، فقدان آسایش لازم و خطرات ناشی از عوامل طبیعی نظیر سیل دیده می شود.
علل پیدایش محله های پرمشکل درنابرابری اجتماعی فزاینده جمعیت با مقررات زدایی همزمان عرضه مسکن نهفته است. در دورهای که نابرابری ساکنان بر حسب درآمد رو به گسترش است، عرضه مسکن بیشتر به بازار واگذار شده و در نتیجه نابرابری اجتماعی که رو به افزایش است، به وضوح در فضای اجتماعی- فضایی منعکس میشود.
گفتنی است؛” به گروهی از ستارهها که در تجسم انسان شکل و پیکربندی مشخصی را تشکیل داده باشند صورت فلکی یا پیکر آسمانی میگویند.”
صورتهای فلکی در فرهنگهای گوناگون حضور داشتهاند وطی گذشت زمان تغییراتی هم در تقسیمبندی، تعداد و نامگذاری آنها صورت گرفتهاست.
گردآورنده محمدرضا ایازی مدیرخبرگزاری آریا در آذربایجانشرقی
کارشناس علوم سیاسی