بودریار معتقد است حوزه ارتباطات ، ا گردر دوره های پیشین بر تبادل نمادین متکی بــود، دردوره مــدرن بــه چــاپ ودر جهــان معاصر زیر ســیطره رســانه های گروهــی الکترونیــک قــرار دارد. (لایون، ۱۳۸۰) .
بودریــار در دهه هــای۷۰و ۸۰قــرن گذشــته، مدعــی شــد مــا در عصــر وانموده هــا بــه ســر می بریــم. ایــن فراگــرد از رشــد و گســترش تکنولوژی هــای اطلاعاتــی از جملــه کامپیوتــر و رســانه های مجــازی شــروع و بــه ســازمان جامعــه بــر حســب رمــزگان وانمــوده تــداوم پیــدا می کنــد. او بــه صراحــت مدعــی می شــود کــه در عصــر حاضــر «معنــا می خواهــد در افــق ارتباطــات ناپدیــد شــود. رســانه ها صرفــا جایــگاه ایــن ناپدیــدی هســتند، آن ناپدیــدی کــه همــواره چالشــی بــا قدرت هــای موجــود اســت. اکنــون ایــن فوریــت احســاس می شــود کــه بــه تدویــن نظریــه تــازه ای دربــاره رســانه ها به عنــوان اشــباع کنندگان اطلاعاتــی… بپردازیــم» (بودریــار ۱۳۸۴).
وانموده ریشه در هستی شناسی افلاطونی دارد. به زعـم افلاطـون، وانمـوده نسـخه بـدل واقعیت است، که در درجه ای نازلتر از صورت مثـالی آن قـرار دارد امـا وانمـوده در مفهـوم امروزی آن اصطلاحی است که توسط فیلسـوف فرانسـوی ژان بودریـار بـاب شـد و”تا حدود زیادی نتیجه نهایی اندیشه او یعنـی تبـدیل واقعیت به برساخت را نشان می دهد. وی معتقد است وانموده بر این جوامـع سـیطره یافته است. (ساراپ،۱۳۸۲). گلن وارد می نویسد: «در نظر بودریار، وانمایی عبارت است از: «تولید الگوهای یک امر واقعی بدون اصل یا واقعیت آن » (وارد، ۱۳۸۴).
اصطلاح وانموده که به عنوان تحریف پاسخ، سوگیری پاسخ، پاسخ غیرصادقانه و ارائه ی مطلوب خود، نامیده می شود، برای بیان پدیده ای نیز به کار می رود که در آن، افراد، پاسخ غیرواقعی ارائه می کنند. تعریف عمیق تر وانمود که توسط کانسل و بورنمن(۲۰۰۷) ارائه شده، عبارت از تلاش آگاهانه برای ارائه اطلاعات گمراه کننده و فریبنده در مورد شخصیت، منابع و تجربیات، با هدف تأثیرگذاری بر دیگران است”.
“تقدم وانمودهها “مقاله ای در کتاب «وانمودهها و وانمودگی» بودریاراست. در این مقاله، نظر بودریاراین است که سیطره نشانهها، ایماژها و بازنماییها در دنیای معاصر آن چنان گسترده و فراگیر است که امر واقع به طور جدی محو شده است و «مرجع حقیقت و علل عینی دیگر وجود خارجی ندارند». (نوذری،۱۳۸۸).” یکــی از وجــوه اصلــی نظریــه ی بودریــار، توجــه او بــه وانمایی هــاو امــور فراواقعــی اســت وی معتقــد اســت در عصــر نشــانه ها، وارد فضــای «فــرا واقــع می شــویم. بازنمایــی شبیه سازی شــده امر واقع، واقعی تر از آن واقعیتی تلقی می شــود که قــرار اســت به آن ارجاع داده شــود. او می گوید «امــروزه واقعیت خود حاد واقعیت اســت» (بودریار،۱۳۹۳).
” بنا به استدلال بودریار، در روزگاری که رسانههای گروهی همهجا حضور دارند، واقعیت تازه، فراواقعیت آفریده میشود که متشکل از آمیزهای از رفتارهای مردم و تصاویر رسانههاست، دنیای فراواقعیت با شبیهوارهها بنا میشود ـ تصویرهایی که معنای خود را از تصویرهای دیگر اخذ میکنند و به همین دلیل پایه و اساسی در «واقعیت بیرونی» ندارند”. (گیدنز،۱۳۸۹: ۶۷۰ ـ۶۶۹). بودریــار می گویــد مــا وارد عصــر شــبیه ها شــده ایم. شــبیه ها نشــانه هایی هســتند کــه بــه منزلــه ی رونوشــت یــا الگــوی اشــیاء یــا رویدادهــای واقعــی عمــل می کننــد. در ایــن تشــابه، «هــر مرتبه ای، مرتبه ی قبلی را تابع خود می کند» (بودریار، ۱۳۹۴). بودریار معتقد است که: “جهان سرد دیجیتال، دنیای استعاره و مجاز را در خود غرق کرده است؛ و قاعده وانمودگی، بدین طریق بر قاعده واقعیت و لذت فائق آمده است: ( Baudrillard,1984). و منصوریان (۱۳۹۱) در مقاله ُ ای با عنوان «هنر و حقیقت رسانه در روزگار پست مدرن؛ بررسی رسانه به مثابه تولیدکننده بازنمایی از منظر بودریار «بیان میکند که مفهوم رسانه در دوره معاصر دچار چرخش اساسی شده است و در جهت ضد ارتباط و واسازی اطلاعات حرکت کرده است.( تبریزیان سیچانی،۱۳۹۳). بودریار باور دارد جهان معاصر انسان، جهانی دیداری و مجازی شده است. به این دلیل در آثار خویش نشان می دهد که تحت تأثیر چه روندی در دنیای مدرن «وانمایی» به جای «بازنمایی» نشسته و در این اثنا «واقعیت» به «حاد واقعیت» مبدل می گردد. با این نگرش او ایماژ را بانی این امر می داند. ایماژی که وانموده هایی را چنان دگرگون شده آفریده و ارائه می کند که دیگر نسبتی با اصل واقعیت ندارد. می توان گفت اندیشه های پست مدرنیستی بودریار این نگاه را که رسانه ها بازتاب دهنده امر واقعی هستندتکانده و به لرزه درآورده و به جای آن این مفهوم و رهیافت را تقویت و تشدید می کند که آنچه امروز توسط رسانه ها به آدمی به عنوان امر واقعی ارائه می شود و انتظار دارند که او آنها را حقیقی پندارد؛ در حقیقت واقعیتی آماس یافته و گونه ای نگرش یک رسانه به آن امر یا موضوع است (جمالی،۱۳۹۵ ).
بـه اعتقـاد بودریـار وانمـوده دارای سـه سـطح اسـت؛ سـطح اول، نســخه بدلــی از واقعیــت اســت کــه بــه روشــنی قابــل تشــخیص اســت. ســطح دوم، تولیــد نســخه بدلــی، به عنــوان الگــوی غالــب در دوره صنعتــی اســت؛ آنچنـان طبیعـی کـه مـرز میـان واقعیـت و بازنمـوده را محــو می کنــد؛ و ســطح ســوم، نســخه شبیه ســازی شــده ُ ای اســت کــه تحــت حاکمیــت کدهــا قــرار دارد و واقعیتــی از آن خــود را تولیــد می کنــد، بــدون اینکــه ذره ای بــر واقعیــات جهــان تکیــه داشــته باشــد کــه بهتریــن مثــال آن واقعیــت مجــازی اســت (کهــون،۱۳۹۴).
عصر کنونی، میلی مفرط به حذف واقعیت دارد و واقعیت در پس وانموده ها پنهان گشته است. از نظر بودریار زمانی نشانه بازتاب یک واقعیت بود اما پس از انقلاب صنعتی قرن نوزدهم، نشانه واقعیت را تحریف می کند و در عصر پسامدرن، نشانه چیزی جز غیاب واقعیت نیست. بودریار در نظم سوم وانموده که آن را همزمان با عصر جدید می داند، معتقد است که ما با تقدم وانموده ها مواجه هستیم. با سیطره ایماژها، امر واقعی دیگر کاملا ناپدید شده است و مرجع حقیقت دیگر وجود خارجی ندارد.
وامروزه تاکید صرف مدیران سازمان ها بر کارکرد رسانه ای روابط عمومی و اطلاع رسانی یک سویه عملکرد سازمانی با تحریف واقعیت ها با محوریت بزرگ نمایی مدیران سازمان از یک طرف وبی توجهی به ارزیابی منظم و منسجم فعالیت های سازمانی و سنجش اثربخشی آن از نظر مخاطبان،بی اعتنایی به اصول منطقی، نظریه ها،الگوها و فلسفه وجودی روابط عمومی در تصمیم سازی سازمانی وایجاد تصویر مناسب و صحیح از سازمان منجر به سلب اعتماد مخاطبان ازسوی دیگر می گردد . ودر نهایت همین تلقی و برداشت واقعی و یا غیر واقعی ذینفعان سازمانی از سیر اطلاع رسانی روابط عمومی ، زمینه ساز جریان وانموده درسازمان و جامعه شده و جایگاه اصیل روابط عمومی را زیر سئوال می برد.
ناصر اسگندریان
مدیریت سرمایه گذاری و کارشناس مسئول روابط عمومی راه آهن آذربایجان